جنایات ارامنه در آذربایجان ایران (۵)
5 - عجبتر از همه اینکه بعد از آمدن قشون منصور عثمانی که در ازای شصت هزار نفوس تلف شده ارومیه و سلماس، در خوی نیز قریب سیصد نفر از ارامنه به قتل رسیده بود، جماعت سیاسیون ایران مخصوصاً از این جهت با اهالی خوی عداوت و خصومت خاصی به هم رسانیده و مدتی مدید انواع و اقسام تشنیع و توبیخ را در حق ایشان معمول داشتند و هی می گفتند چرا ارامنه را کشتید؟!
آخر به شما چه کرده بودند؟
دیگر نفهمیدیم که جماعت ارامنه چه به جا گذاشته بودند و ناکرده ظلمی کدام را رها کرده بودند که آقایان این همه سوزش اظهار می کردند.
علاوه بر اینکه اگر در آن موقع حضرات عثمانلوها ریشه فساد آن جماعت متعصب بی رحم را از خوی نکنده بودند، محققا در حین تهاجم آندرانیک علم فتنه را از شهر، همانها بلند کرده بودند آن وقت این یک مشت اهالی جواب خارجیان را می دادند یا اهل و عیال خود را از داخلیان حفاظت می نمودند؟
هزاران اف و تاسف باد بر دولتی که شصت هزار نفوس بی گناهش در دست جماعتی رذل و نانجیب ارامنه بوده باشد بدین خواری و مذلت در میان وطن و خانه خودشان تلف بشوند، بلک صد هزار نفر بودند. بنا به تفریر اهل اورمیه با وجود این ابداً بر روی بزرگواری خود نیاوردند سهل است تمامی تقصیرات را هم بر گردن رعیت فلک زده خودشان ثابت بنمایند.
از غایت عجز و زبونی و جهالت و بی غیرتی همان احسن المعاذیر الاعتراف بالتقصیر را شاه بیت و سر رشته کار خود قرار می دهند.
کلام در این است که بر فرض اینکه خوی را هم در حالت اورمیه و سلماس کرده بودند، در نظر آقایان سیاسیون ما چندان جالب اهمیتی نبود این بنده شفاها از قماندان اردوی عثمانی علی رفعت بیگ - ایدهم الله بتاییداته الرحمانی ـ شنیدم می گفت: هنگامی که در کریوه قوشچی ما بین سلماس و اورمیه با ارامنه جنگ همی کردیم گاهی می دیدیم که جماعت دشمن از جلوی سنگرها صف کشیده و قطار ایستاده اند و عسکر به خیال اینکه صفوف دشمناند تیرباران می نمودند پس از فرار کردن ارامنه چون برجای سنگرهای ایشان برفتیم معلوم شد که همه آنها نسوان و زنان و دختران و پردگیان مسلمان اند که در جلوی سنگرها قرار داده و هدف تیر گلوله عثمانلوها می کردند.
با این همه سیاسیون ایران می گفتند آخر ما نمی دانیم این بیچاره ارامنه به شما چه کردهاند؟ چرا دست از یخه اینها بر نمی دارید؟ آخر رعیت ایران نیستید؟
عجبا که قریب یک سال، اصناف و کسبه و تجار خوی نمی توانستند به تبریز در دست عمال حکومتی بروند زیرا که در هر اداره ای همین که اسم خویی ذکر می شد، پشت سرش چندین دشنام و آزار بود که اظهار می کردند.
نیز از قراری که اهل اورمیه حکایت می ـ کردند در مدتی که حضرات با عثمانی ها جنگ می کردند هر هفته یک دفعه جار می زدند که امروز را کسی از مسلمانان از خانه بیرون نیاید و الا خونش هدر است و آن روز از شکاف در یا از پشت بام خانه هر کسی را می دیدند می کشتند.
بعد معلوم کردیم که ارامنه در آن روزها اهل و عیال و زنان جوان و عمده اموال خود را حرکت داده و به موصل می فرستادند. تا آنگاه که همه از بین به در بردند و به جز پنج، شش هزار سواره و پیاده کسی نمانده بود آن ها هم حرکت کرده و از جلو عسکر برخاسته، جنگ کنان به جانب موصل و کرکوک رهسپار شدند و از این جهت نه اسیری و نه تلفاتی بدادند.
بر خلاف مسلمانان که اولاً اگر در آن حین کسی می خواست اهل و عیال خود را از آن مهلکه خارج کرده و خودش بماند، هرگز مسلمانان نمی گذاشتند.
چنانچه مرحوم امام جمعه هر چند عجز و الحاح کرده بود که عیال ناخوش خود را به خوی فرستاده و خودش با کسانش و پسرش در سلماس بماند، گفتند: ممکن نیست بگذاریم که عیال تو بدر رود و زنان ما بماند.
و ثانیا سابقاً فرار کردن قشون خوی و مرند و قراجه داغ را از سلماس شرح نمودیم که اقلاً نخواستند زنان و اطفال و اشخاص بیچاره را در حین حرکت از دلمقان در میان خود در ردیف سواره خود کرده و تا سر کریوه قراتپه بیاورند و از آنجا به این طرف دیگر در امن بودند.
چه قدر زن و بچه در زیر پای اسب های ایشان تلف گردیده بود و ابداً رحمی بر جان آن بیچارگان نکرده بودند. بالجمله اگر چه جماعت ارمنی و نصرانی بعد از استیلا و دست یافتن بر اسلام بر احدی رحم ناکرده و آنچه را که می توانستند از قتل نفوس خصوصاً در اطراف و دهات اورمیه و نهب اموال و اسیری اعراض فرو گذاری نکرده، با همه اینها شکنجه و عذابی و ستم و ظلمی که از کسان اسماعیل آقا بر این جماعت بقیه السلف وارد آمده عشر عشیر آن از ارامنه به ظهور رسانیده و به جهت اینکه جماعت ارامنه اگر چه از قتل نفوس و غارت اموال مضایقه نمی کردند لیکن اقلاً شکنجه و عذابی هم نداشتند، بر خلاف اکراد وحشی که در شکنجه و عذاب کردن و مردم را سرازیر آویختن و انواع نکال و تعذیب ابداً کوتاهی ننمودند.
بعضی ها را از خایه ها آویختند و برخی را از پاها می آویختند.
چنانچه خود این بنده از یک نفر از نجبای افشار شنیدم می گفت: شخصی از خود ایشان که وی را آقازاده می گفتند و از آقایان دموکرات معروف است، اسماعیل آقا وی را به حکومت اورمیه منتخب می نماید و وی در جریمه گرفتن ابداً مضایقه نکرده، سهل است که به اسم اعانه هم وجه هنگفتی از اهالی [دریافت] می کرد و گویا این مساله را برخی از آقایان اورمیه به اسماعیل آقا اطلاع می ـ دهند.
اسماعیل آقا وی را در مقام مؤاخذه کشیده آن ناپاک، بیچاره اهالی را به تهمت های غیر واقعی متهم کرده و به مشارالیه ذهنی می نماید که فعلاً چندین هزار تفنگ در اورمیه است و خود منتظر هستند که قشون دولت از جانب مهاباد خواهد آمد آنوقت اینها با دولتیان دست به دست داده و کسان شما را گرفته به دست دولتیان بسپارند.
اسماعیل آقا از شنیدن این کلمات تغییر کرده و در فکر مجازات بر می آید آنگاه با عمر آقای بی رحم که رئیس قشون اورمیه بوده دستورالعمل شکنجه و آزار را کماینبغی با تلفون داده ولی صورا یک نفر فقیه کرد را با دو دسته فرستاده و وی مردم را در مسجد جامع خوانده و نطقی می نماید، مقر بر این که پولی که آقازاده از شما به اسم اعانه گرفته به حکم اسماعیل آقا به شما داده خواهد شد. فردا را همگی در حصار قیصر خانم که در خارج شهر حصار بزرگی است جمع شوید و پول خود را پس بگیرید.
بیچاره اهالی کول احمق به گمان اینکه اسماعیل آقا رنجبر عدالتی آویخته فردا را قریب هزارو هفتصد نفر در آن حصار رفته، مجتمع می شوند و منتظر بودند که پول خواهیم گرفت. اولاً دو روز همان طور گرسنه ایشان را در آن حصار در توقیف نگه داشته بعد از دو روز رئیس قشون هم آمده و روی دیوارها را کردها با تفنگها احاطه می نماید آنوقت مبالغی زغال آورده در میان حصار، بیست سی جا زغال ریخته و سنبه های تفنگ را مثل سیخ کباب پزی در آتش می ـ گذارند آنگاه این فلک زده ها را - اعاذنا الله من امثاله بحق محمد و آله - هر دو پاها با هم بسته و از چاه آویخته و به دست و پای ایشان داغ می گذارند که فلانی مثلاً باید بیست قبضه تفنگ و سه تیر و پنج تیر و چندین هزار لیره عین باید بدهید.
بعد از چندین ناله و فریاد و سوز و گداز بیچاره ها بنا می گذارند که هر کسی هر چه داشته از خانه و لانه و مخلفات خانه همه را فروخته این جریمه را بپردازند. در حالتی که کسی مخلفات نمی کرد وانگهی پول در میدان نبوده.
باری آن همه تفنگ و پول هنگفت را از اهالی به چه درجه رسوایی و شکنجه می گیرند که پناه می بریم به خداوند رئوف لذا امثال این امتحانات محفوظ بدارد.