خاورمیانه در گذر به دموکراسی
مردم در شعارهای خود خواستار امنیت، آزادی، استقلال، برابری، حکومت قانون، شفافیت و در یک کلمه دموکراسیاند. دموکراسی، روح و جوهر جنبشهای اخیر در خاورمیانه است. دموکراسی که بیاید و به تدریج مستقر شود، جا را بر یکهتازی و ظلم و فساد و استبداد و تکاثر ثروت و تمرکز قدرت و مناصب مادامالعمر تنگ میکند
سرانجام تحولات سیاسی مصر منجر به کنارهگیری حسنی مبارک، رییسجمهوری این کشور از قدرت شد اما مطالبات ملت مصر پایان نیافته و مردم پیگیر خواستههای ملی خود هستند.
آنان خواهان تغییرات بنیادین در ساختار قدرت در چارچوب اصلاحبندهایی از قانون اساسی، برگزاری انتخابات آزاد پارلمانی و انتخاب رییسجمهوری در فضایی دموکراتیک و شفافاند و نشان دادهاند که در پی تحقیق خواستههای حقطلبانه خود با فداکاری و تا پای نثار جان ایستادگی میکنند.
حکومت مبارک پایانی بدفرجام داشت. دولت توسط حزب حاکم مصر در انتخابات پارلمانی نوامبر سال 2009 دست به تقلب آشکار در آرای مردم زد، فساد اداری و مالی دولتی در سالهای اخیر به اوج خود رسید و سیاست سرکوب و فشار بر احزاب، روشنفکران و نویسندگان شدت یافت.
به یاد دارم محمود درویش شاعر بزرگ معاصر عرب، پس از شکست اعراب از اسراییل در سال 1967، در شعری به اسراییلیها نهیب زده بود که: حذر کن از گرسنگیم، از خشمم . اما این اندرز به حاکمان اسراییل محدود نمیشود. رییسجمهور مادامالعمر مصر از مردم خود فاصله گرفته بود و میپنداشت حکومتش همانند اهرام سهگانه، دیرپا، استوار و پابرجاست.
او مردم مصر را دست کم گرفته بود و میپنداشت از او رضایت و نسبت به او اعتماد دارند. این همه سبب شد که خشم مردم همانند آتشفشانی فوران کند و به رییسجمهور خویش با صدایی رسا و بلند نه بگوید. او از خشم مردم حذر نکرد و گرفتار دامی شد که خود بر سر راه خویش نهاد.
البته نه گفتن مردم به مثابه یک حق مسلم شهروندی از تونس آغاز شد، در مصر اوج گرفت و اکنون امواج آن در الجزایر و یمن و... دامنگستر و در تلاطم است. جنبش مدنی خاورمیانه کمو بیش کشورهای دیگری را نیز در بر خواهد گرفت و مردم با پرسشها و خواستههای نو به صحنه خواهند آمد تا به پاسخهای نو و شرایط جدید دست یابند.
کوشش من در این نوشتار، ارایه تصویری از چیستی جنبشهای اخیر خاورمیانه با بهرهگیری از روش پدیدارشناسی (phenomenology) است. جنبش خاورمیانه به ویژه آنچه در مصر میگذرد از چه ماهیتی برخوردار است؟ نشانههای اصلی که ما را به شناخت دقیق این دگرگونیها نزدیک میکنند، در نگرشی پدیدارشناسانه کداماند؟ با مطالعه رخدادها و تحولات اخیر، پدیدههای زیر ما را در درک واقعبینانه جنبشهای مردم مدد میرسانند:
1 درجنبشهای اخیر، تنوع و تکثر افراد، اجتماعها، احزاب، گروهها و طبقات اجتماعی به چشم میخورد. در اجتماعات مردمی زن و مرد، پیر و جوان، کارمند و کارگر و سایه قشرهای اجتماعی در صحنه حضور یافتهاند.
پیروان ادیان مسلمان، مسیحی، یهودی و سایر کیشها و آیینها، دست در دست یکدیگر دارند. هیچ گروه یا طبقه پیشتازی، از جمعهای صدها هزار نفری و میلیونی قابل تفکیک و تمییز نیست.
2 جنبشها بر مدار فلسفه عدم خشونت از سوی مردم شکل گرفتهاند. عاملان خشونت، نیروهای سرکوبگر پلیس، ماموران مخفی و اوباش فرصت طلباند، نه متن مردم.
نفی خشونت به شکلهای زیبا و دلانگیزی به چشم میخورد: مردم به سلاح گرم و سرد مجهز نشدهاند، مردم در شعارهای خویش خواهان برکناری و رفتن زینالعابدین بن علی و حسنی مبارک بودند، شعار مرگ بر... در مورد کسی سر ندادند، به کشورهای همسایه و سایر حکومتهای جهان توهین نکردند و به کسی فحش و ناسزا نثار نکردند. واکنشهای دفاع شخصی و گروهی جوانان در برابر پلیس سرکوبگر، حاشیهای بر متن مردم بود.
اگرچه دفاع از خود، کاری اخلاقی و قانونی در مقابل سرکوبگران است اما گرایش عمومی مردم در مدارا با آنان و صبر و بردباری در برابر مأموران مسلح پلیس بود، نه انتقام جویی و مقابله به مثل.
3 مردم در عمل به نیروهای پلیس سرکوبگر نشان دادند که در راه نیل به خواستههای حقطلبانه و قانونی خویش تا پای جان ایستادهاند و با حکومتهای خودکامه و لجام گسیخته رودربایستی ندارند. شهیدان این جنبشها با خون خویش راه دشوار آزادی، تغییر و دموکراسی را گشودند.
4 ارتش در مصر با مردم خود رویارو نشد، مردم را هدف گلوله و باتوم قرار نداد و به خاک و خون نکشید. تانکها به خیابانها آمدند اما نه به قصد کشتار مردم. مردم در وضعیت اعلام حکومت نظامی، در پیشانی تانکها شعار مبارک باید کنار برود را نگاشتند، به تانکها سوار شدند و در کنار تانکها، در میدان تحریر، شبها را به روز رساندند، بدون اینکه از جانب نظامیان آزاری ببینند. ارتش تاکنون نشان داده است که ارتش مصر است نه ارتش حاکمیت مصر ، نه ارتش مبارک .حاکمان میآیند و میروند.
دولتها تشکیل میشوند و فرومیپاشند. آنچه ماندگار است، سرزمین مصر، ملت مصر و نیروهای مسلح مصر است. در وضعیتی که رییسجمهوری مصر، دولت مصر و پلیس مصر اعتبار خود را نزد مردم از دست داده بودند، یک نقطه اتکا در مصر باقی ماند و آن ارتش مصر بود تا در اعتمادی متقابل با مردم، قدرت سیاسی را بهطور موقت در دست بگیرد و آن را در دوران گذار مصر از خودکامگی به دموکراسی، همانند امانتی به دست نمایندگان برگزیده مردم بسپارد.
امیدوارم ارتش مصر، همانگونه که تاکنون با خردمندی و درایت عمل کرده است همچنان در کنار مردم خود بماند و از این آزمون بزرگ تاریخی، روسفید درآید.
5 در مقایسه با رفتار ارتش ملی مصر با مردم، واکنش دولت مصر با اعتراضهای قاطعانه شهروندان مصری درخور تأمل بسیار است. در اوج اعتراضهای مردم در میدان تحریر قاهره، مبارک دوبار با ملت مصر سخن گفت.
معاون او و نخستوزیر و سایر مقامات مصری نیز پیام فرستادند و موضعگیری کردند. چگونگی واکنش حاکمان مصر با مطالبات وخواستههای ملت خود و ادبیاتی که در خلال این بحران از سوی حکومت و مردم به کار گرفته شد، به راستی قابل تامل است.
بدیهی است که انگشت نهادن به سطح اخلاق سیاسی در میان مصریان، به معنی فراموش کردن کوتاهیها، تقصیرها و اشتباهات رهبران مصر نیست. جنبش مردم مصر، در ایستادگی تمام قد در برابر خودکامگی کسانی بود که بهطور مادمالعمر، قدرت سیاسی را ملک مطلق خود میدانستند.
6 جنبشهای اخیر، فاقد رهبری واحد و معین است. این پدیده را میتوان در کثرتگرایی حاکم بر ساخت اجتماعی تظاهرکنندگان جستوجو کرد که همه مردم را با دیدگاهها، دینها، سنتها و فرهنگهای گوناگون در بر میگیرد. جنبشهای اخیر یکدست نیست که رهبری یکدست داشته باشد، درست عکس دوران انقلاب مصر به رهبری جمال عبدالناصر.
روزگار قهرمانها مدتی است که سپری شده است. هماندیشی جمعی، همزیستی جمعی و همکنشی جمعی، اقتضای حرکت و کار دستهجمعی دارد. از این رو است که به جای عَلَم شدن چهرهای یگانه، در سپهرسازی مصر و تونس، چهرههای گوناگون به چشم میخورند.
این رخداد، پدیدهای نو و همنوا با رشد کثرتگرایی فرهنگی و سیاسی در جهان امروز و نشانهای مبارک و امیدبخش است؛ زیرا امکان رشد خودکامگی فردی را به حداقل میرساند و از تمرکز و فساد فزاینده قدرت جلوگیری میکند.
7 از شعارهای شفاهی و کتبی مردم مصر، تونس، الجزایر و یمن برمیآید که آنان در پی تغییر تدریجی و بنیادین مناسبات قدرت در کشورهای خویشاند. اصرار مردم مصر به رفتن حسنی مبارک به معنی افشا شدن و بیاعتبار شدن راه و رسم حکومتهای مادامالعمر است.
مردم در مصر، تونس، یمن و الجزایر میگویند که باید مقامهای حکومتی، کوتاه مدت و چرخشی باشد و نه تا دمِ مرگ. ایستادگی در کنارهگیری مبارک به معنی به تنگ آمدن مردم از فساد هیأت حاکمه، اعم از سیاسی، اقتصادی و اداری بود.
مبارک باید میرفت چرا که در انتخابات پارلمانی نوامبر سال گذشته تقلب کرده و در آرای مردم دست برده بود تا حزب حاکم، تمام قدرت را یکباره به کام خود بکشد و شعور مردم نجیب اما رشید مصر را به سُخره بگیرد.
مردم در شعارهای خود خواستار امنیت، آزادی، استقلال، برابری، حکومت قانون، شفافیت و در یک کلمه دموکراسیاند.
دموکراسی، روح و جوهر جنبشهای اخیر در خاورمیانه است. دموکراسی که بیاید و به تدریج مستقر شود، جا را بر یکهتازی و ظلم و فساد و استبداد و تکاثر ثروت و تمرکز قدرت و مناصب مادامالعمر تنگ میکند. در دموکراسی که مردم مصر خواستار آناند- فصلالخطاب قانون است.
8 از یاد نبریم که مردم مصر، تونس، الجزایر، یمن و دیگر کشورهای عربی، اکثراً مسلمان و به آداب و مناسک دینی خود التزام دارند. آنان در جنبش اخیر به نماز جمعه ایستادند و تلاوت قرآن را ترک نکردند.
نگاه پدیدارشناسانه به ما نمینمایاند که مردم این کشورها در عین تعلق به آب و خاک و سرزمین خویش، مسلمان و یا پیرو ادیان دیگر هستند و در عین دینداری، در جهان امروز زندگی میکنند و دوست دارند که دموکرات باشند.
آنان در پی بازسازی کشورهایی هستند که بین دینداری و منش و مشی دموکراتیک، پیوند و تلائم پدید آورند. تردیدی وجود ندارد که دین به عنوان وجهی از فرهنگ جامعه، در سیاست تأثیر میگذارد.
در میان مردم مصر، این آگاهی به چشم میخورد که در حکومت آینده مصر میراث گرانسنگ فکری سیدجمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی، طه حسین و بسیاری دیگر، تکیهگاه نواندیش دینی در میان اندیشهوران، روشنفکران و بزرگان سیاسی مصر است.
در هنگام اوجگیری جنبش ملی مصر، رهبری اخوانالمسلمین به عنوان باسابقهترین، سازمان یافتهترین و مهمترین حزب اسلامگرای مصر، با بیانی صریح و بدون ابهام، بر دیدگاه ذکره شده تأکید گذارد و بدین گونه عقلانیت سیاسی، میهن دوستی و باور ایمانی خویش را به اسلام نشان داد.
9 این فرهنگ دموکراتیک که از آن به اختصار یاد کردیم، روز به روز بیشتر، گستردهتر و ژرفتر در میان ملتهای خاورمیانه رسوخ و نفوذ میکند.
مردم کمکم درمییابند که از رهگذر پذیرش ظرفیتهای مثالزدنی دموکراسی، میتوانند از ظلم و فساد و خودکامگی رهایی یابند، تواناییها و ظرفیتهای خویش را به منصه ظهور برسانند، مستقلتر، عادلانهتر، مرفهتر و اخلاقیتر زندگی کنند، به یکدیگر احترام بگذارند، موانع را با مشاورت و مشارکت از سر راه بردارند و در اوقات عبادت، به خدا نزدیک و از متافیزیک لبریز شوند. این سیر و گذر انسانی و مداوم، مدیون انقلاب ارتباطات و انفجار اطلاعات در جهان امروز است.
در مصر و تونس و دیگر کشورهایی که جنبش مدنی اکنون جریان دارد، ارتباطات اینترنتی و ماهوارهای، به اجتماعها و نهادهای مدنی در گردهماییها و پویشهای اجتماعی، کمک فراوان کرد.
جوانان مصر به عنوان بخشی از شهروندان جهان به کمک ارتباطات دیجیتالی و سایبری و ماهوارهای، پیامهای خویش را در جهان دامنگستر کردند و از همدلی و همگامی مردم جهان، در آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکا برخوردار شدند.
اگر چه فیلترینگ اینترنت در مصر با در نظر گرفتن ظرفیتهای فنی کار لغوی بیش نیست، اما حکومت سوریه در پی چارهجویی از سرایت جنبشها به این کشور، به سرعت فیلترینگ فیس بوک و یوتیوب را لغو کرد.
از یاد نبریم که دولتها در جنبشهای ملی مصر، تونس، یمن و الجزایر، ارتباطات جهانی با مردم معترض را تا حدودی دچار اختلال کردند، اما این ارتباطات زنده و مستقیم را هرگز میان مردم جهان و ملتها به ویژه ملت مصر که در قاهره، اسکندریه، سوئز و شهرهای دیگر به پاخاسته بودند، قطع نکردند.
خبرنگاران شبکههای تلویزیونی پربیننده و معتبر بینالمللی و روزنامهنگاران، لحظه به لحظه ملتهای جهان را از نزدیک در جریان تحولات تاریخی جنبشهای تونس، مصر، یمن و الجزایر قرار داده و میدهند، اما حکومتها متعرض کار آنان نمیشوند.
نوشته :سید علی محمودی http://sharghnewspaper.ir