تبریز ، انقلاب مشروطه و
انجمن های ایالتی و ولایتی
انقلاب مشروطیت، ثمره فعالیت گروههای مختلف جامعه آن روز ایران بود به گونهایکه
تمام اقشار جامعه از قاعده هرم تا راس آن به نوعی به ایفای نقش در آن پرداختند ، لذا با صدور فرمان مشروطه در 14 مرداد 1285 ه.ش برابر با 14 جمادیالثانی 1324 ه.ق توسط مظفرالدین شاه قاجار، همه اقشار جامعهخواهان اصولی بودند که حقوق پایمال شده آنها در طول قرون متمادی را احیاء نماید.
یکی از این موارد قانون تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که طبق اصل بیست و یکم قانون اساسی انجمنهای سیاسی قانونی شده و «تشکیل انجمنها و اجتماعاتیکه مولد فتنه دینی و دنیوی نبودند و مخل به نظم نباشند در تمام مملکت آزاد گردید»(1)
این انجمنها نماینده دولت مرکزی بودند و بر اعمال حکام نظارت میکردند و اساس آنها قانونی بود، مهمترین و اصلیترین وظیفه آنها نظارت بر انتخابات ایالات و ولایات و بررسی شکایات و رسیدگی به جمعآوری مالیات بود، انجمن ایالات 12 (دوازده) نفر و انجمن ولایات 6(شش) نفر عضو داشتند که «وجه تمایز آنها» با حزب سیاسی در نداشتن یک هدف خاص و اصول اعتقادی و برنامه عملیاتی متجلی میگردد»(2)
ذکر نکتهای ضروری است و آن اینکه طبق نظامنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی چهار مملکت ایران، یعنی آذربایجان ، خراسان، فارس و کرمان بعنوان ایالات مقبول بوده و بقیه نقاط کشور جزو ولایات به حساب نمیآمدمدن.
وقتی سخن از انجمن به میان میآید نباید انجمن ایالتی آذربایجان را با انجمن آذربایجان در تهران یکی دانست زیرا انجمن آذربایجان در تهران جزو انجمنهائی بود که جهت پیشبرد اهداف و در راستای کسب آزادی و دفاع در برابر مخالفان ایجاد شده بود که متکی بر اصول حزبی و تشکیلات منظم بوده است و به گفته سفیر انگلیس در اوان نهضت مشروطهخواهی و بعد از آن بیش از 2965 نفر عضو داشته و دلیل اهمیت آن نیز عضویت وکلای آذربایجان در آن بوده است.(4)
انجمنهای ایالات و انجمنهای موجود در تهران مدافع مجلس بودند و مراکز غلیان به حساب میآمدند و در کشمکشهای دولت با مجلس، تکیهگاه اصلی به شمار میآمدند،(5) زیرا ضعف مجلس در برابر پیشامدها باعث شده بود که انها اندک اندک ابتکار عمل را بدست گیرند و لذا میتوان چنین گفت که مجلس تحتالشعاع انجمنها بوده است.(6)
«گارتویک» سفیر روسیه در طی تلگرامی به وزارت خارجه روسیه تزاری چنین میگوید:
«از گزارشات قبلی اینجانب به وزارت امور خارجه چنین مشهود است که انجمنها دارای چه قدرت بزرگی شدهاند و در این اواخر آنها به مامورین دولتی مانند عمال خویش امر و نهی میکنند و از طرف خویش دستورات کلی صادر میکنند و مستقیما در امور داخلی هر ادارهای دخالت مینمایند»(7)
اما در بین انجمنهای ایالتی، «انجمن ایالتی آذربایجان» یا «انجمن تبریز» نقشی در خور و اهمیتی قابل توجه داشته است، دلایل این امر را چنین میتوان بیان نمود.
موقعیت ویژه و استراتژیک آذربایجان و تبریز به دلیل مجاورت با قدرتهای بزرگ آن زمان یعنی عثمانی و روسیه تزاری و قرار گرفتن در مسیر راه تزاریتی اروپا که آذربایجان را قادر میساخت به منزله دروازه اروپا برای ایران عمل نماید و افکار اصلاح طلبی و تجدد بعد از ورود به آذربایجان، با تجزیه و تحلیل مردم آذربایجان همچون نوری به سرتاسر ایران تابیدن میگرفت.
تبریز، پایتخت دوم کشور و مقر ولیعهد قاجار بود و این امر باعث میشد فعل و انفعالات دربار، به نحوی بارز در تبریز نمود پیدا کند و مردم تبریز قادر بودند بیش از مردم سایر شهرها فساد عوامل حکومت را به چشم خویش ببینند.
«محمدعلیشاه از هیچ کس و هیچ جا ملاحظه ندارد مگر از دوجا. یکی از آذربایجان که سالها در آن بوده و مردم آن ایالت را میشناسد و میداند که چارهای جز جنگیدن با آنها ندارد و دیگری نجف اشرف و مراجع تقلید شیعه»(8)
«انجمن ایالتی آذربایجان» در بدو تاسیس، «مجلس ملی» خوانده میشد که این امر سوء تفاهمات و سوء تعبیراتی را در تهران پیش آورد و باعث اعتراض کسانی مانند سیدمحمد طباطبائی و سید عبدالله بهبانی گردید که آنها در مجلس شورای ملی آنرا باعث تفرقه میخواندند ولی این اعتراض با پاسخگوئی سید حسن تقیزاده ترتیب اثر نیافت و سوء تعبیرات تا حدودی برطرف گردید(9)، نحوه پیدایش انجمن در تبریز چنین بود که «لازم آمد در شهر مرکز ثقلی باشد که مرجع عمومی باشد لذا مردمان بصیر به کار پرداختند، نخست در خیال تشکیل انجمن افتادند و سپس از مشاوره، جمعی از اشخاص معروف به آزادیخواهی و درستکاری را انتخاب کردند که هم مرجع احتیاجات مردم باشند و هم با مراجع دیگر مراوده و مرابطه پیدا کنند اعم از داخله یا خارجه»(10)
با گذشت زمان اندکی، انجمن ایالتی آذربایجان به پرندهای میماند که بالهای آن در «استانبول» و «قفقاز» قرار داشتند.
الف) کشور عثمانی در مجاورت مرزهای ایران گرفتار انقلابات و تحولات عمدهای بود، «ترکان جوان» و «حزب اتحاد و ترقی» نمونهای از به ثمر نشستن عصر تنظیمات و کوششهای افرادی نظیر «مدحت پاشا» بوده است حلقه ارتباط بین انجمن ایالتی و آزادیخواهان و کلا تفکرات تجددطلبانه قلمرو عثمانی ، «انجمن سعادت» استانبول بود. این انجمن ، انجمن ایرانیان یا به عبارت بهتر آذربایجانیهای مقیم استانبول بوده و به جهت جمع اعانه برای مجاهدین فعالیت میکرد. اغلب مؤسسین آن آذربایجانی بودند و در این زمان رئیس این انجمن «شیخ اسدالله ممقانی» بوده است.
نیز انجمن سعادت استانبول رابط بین انجمن ایالتی آذربایجان و ممالک اروپائی بوده است:
این تلگراف از تبریز رسیده است:
ما تدابیر لازمه را برای امنیت محلی و همسایگان اتخاذ کردهایم، در اینجا هیچ تجاوزی از طرف آزادیخواهان نسبت به حقوق فردی از تبعه خارجه نشده است با وجود براین همسایه شمالی ما (روسیه) با پیروی از دسایس همیشگی یک عده سرباز به خانه ما گسیل داشته. شرح لازم را به طوریکه مقتضیات سریع و چارهجوئی سیاسی ایجاب نماید به مقامات صالحه بفهمانیم. انجمن ایالتی تدابیر لازمه را اتخاذ نموده، نتیجه را آگاهی دهند»(11) که انجمن سعادت عین تلگراف را به پارلمان فرانسه و سایر ممالک اروپا ارسال کرد. عملکرد دیگر انجمن سعادت در برقراری ارتباط بین تبریز و انجمن ایالتی از یک طرف و مراجع تقلید از سوی دیگر متبلور میشود.
تلگراف زیر بواسطه انجمن سعادت به انجمن ایالتی ارسال شده است:
عموم غیرتمندان ، عشایر آذربایجان و قبیله مؤمنین ایران، دامت تاییداتهم. از غیرت دینی آن برادران امید جانفشانی در نصرت دین مبین داشتیم، ایندفعه برادران غیور تبریز را چنین تنها گذاشته، جنود ظالمین درصدد جمع آوری و اعراض اموال ایشان هستند لهذا صریحا به شما میگوئیم که اهتمام در مشروطیت موجب حفظ اسلام و به منزله جهاد در رکاب معصومین صلوات الله علیهم و اعانت ظلمه مستبدین و تعرض به مشروطهخواهان محاربه با آن بزرگواران است.
عبدالله مازندرانی، محمد کاظم خراسانی، میرزا خلیل طهرانی، محمد حسین»(12)
ب)اما دیگر جناح یاور انجمن ایالتی آذربایجان در قفقاز است، بهتر است قبل از ورود به بحث نکتهای یادآوری گردد و آن اینکه، تقریبا همزمان با پیدایش انجمن ایالتی به دلیل اینکه اشخاص مطلع و دانشمند میدانستند که بدون اتحاد و اتفاق و رعایت اصول حزبی این اقدامات به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و باید اقدام اساسی کرد و در چنین ایام که کارها سخت پریشان بود، مردمی قوی قلب و با تدبیر و مطلع مثل شادروان «علی مسیو» قیام و قد علم کرد. و «مرکز غیبی تبریز» شکل گرفت.
به عبارت بهتر می توان چنین گفت که با نزدیکی زمان انتقال کانون مقاومت و مخالفت به تبریز انجمن ایالتی و طیف عملگرای آن از حزب «سوسیال دمکرات»های قفقاز استمداد طلبید.(13) «مرکز غیبی تبریز» که در واقع هسته اصلی و راهبردی انجمن ایالتی بود تحت تاثیر حزب «همت» یعنی حزب سوسیال دموکراتهای مسلمان روسیه، بود. اقدام مهم مرکز غیبی ، تصمیم به ایجاد دستههای «مجاهد» ، برای نگهداری و پاسداری مشروطه بوده است که اینکار توسط شادروان «علی مسیو» مست واقعیت یافت و تشکیلات «مجاهد» در تبریز پدید آمد که اصل اهداف و برنامههای آن از مرامنامه مجاهدین قفقازی ترجمه شده و مورد استفاده قرار گرفت.(14)
اما اطلاق عنوان «مجاهد» در حالیکه هنوز جنگی رخ نداده بود شاید به دلیل آن بود که انتظار جنگ واقعی میرفت و شاید هم آن نام را به معنای «جنگ در راه احقاق حق» انتخاب کرده بودند. به هر حال حضور مجاهدین قفقازی نکته بسیار چشمگیر انجمن ایالتی و مرکز غیبی تبریز میباشد و «در ایام جنگ قفقاز» ایها که مجاهدین حقیقیاند بسیار زحمت میکشند «و این مجاهدین با غیرت قفقاز» سر به کف نهاده در جان نثاری پیشقدمی می نمایند»(17)
اما به مرور زمان بین مجاهدان قفقازی و غیرقفقازی اختلاف پیش آمد و نظرات متفاوتی ابراز شد «میبینم که مدعی لبخند میزندو «بغ آلتی» میخندد و میگوید دیدی چه نقاضت به میان افتاد و چه ضدیت روی داد»(18). منشاء اختلاف در این بوده که مجاهدان قفقازی خویشتن را تابع مراکز تفلیس میدانستند نه مرکز غیبی تبریز،که این اختلاف برخلاف نظر دشمنان این حرکت با درایت «علی مسیو» حل و برطرف شد و قدرت مرکز غیبی بر همگان آشکار گردید.
راجع به مجاهدین قفقازی ذکر نکتهای حائز اهمیت است و آن اینکه اکثر آنها کارگران ایرانی شاغل در آن سوی ارس بودند که منابع روسی تعداد آنها را در سال 1905 م برابر شصت و دو هزار نفر و به سال 1911 م افزون بر دویست هزار نفر عنوان کردهاند.
این مجاهدین در مراحل حساس و بحرانی مقاومت تبریز کارهای ارجداری کردند که میتوان به پخش اوراق تبلیغاتی، تراکت، اعلامیههای انقلابی و نیز قاچاق اسلحه تحت پوشش برنج و دواجات و غیره و آموزش مردان مسلح تبریز جهت رویاروئی با قوای استبداد اشاره نمود»(19)
در کشاکش جنگهای تبریز و ادامه مقاومت آن نیز، قدرت ظاهرا در دست ستارخان و باقرخان است اما اصل کار همان «انجمن ایالتی» و به موازات آن «مرکز غیبی تبریز» بوده است(20) ، «جغرافی مشروطه : حد و سد آن بکاست؟ باید حدود آن مشخص شود، اما فرقه محترمه مجاهدین حدود مشروطه را خوب میدانند و بلکه در عالم الست یاد گرفتهاند و آنها در کار خود غافل نیستند و نمیگذارند احدی از حد و سد مشروطه تخطی نماید»(20)
در خصوص اقدامات انجمن ایالتی و مرکز غیبی تبریز میتوان چنین نظری ارائه داد که «چشم تمام مردم از اعلی و ادنی و حاکم و محکوم به انجمن بوده در صورتیکه از انجمن هم مایوس شوند دیگر چه امیدی باقی خواهد ماند» این عبارت بیانگر قوت انجمن به برکت اقدامات مرکز غیبی میباشد که با اقدامات خویش و آن هم به موقع گره از کار انجمن و به تبع آن مردم میگشاید و حتی در این راه از تذکرات تناولی مفید نیز غافل نمیباشد «امیدواریم که اظهارات مجاهدانه ما را حمل بر غرض نفرموده و در نظم و انتظام انجمن مقدس دقت و سعی خودشان را دریغ نفرمایند انجمن برای این است که قانون بخواهند وقتی که قانون را تحصیل نمودند بدون فوت فرصت مجری دارند» (23) با این اقدامات و برنامههای عاقلانه است که امنیتی مثال زدنی در شهر تجاری و سیاسی تبریز به باز مینشیند، تثبیت نرخ نان و مبارزه با کم فروشی و رفع مشکل مردم از جمله این اقدامات میباشد «ما مجاهدان وقف وجود کردهایم که حقوق مردم محفوظ بماند حالا کدام حق است که از عمل نان بزرگ باشد آنکه از تقلب نانوا و قصاب و بقال حمایت نماید صرف نظر که مجاهد نیست بلکه از شرافت انسانیت نیز محروم است»(24)
اقدامات مجاهدین مرکز غیبی تبریز به اینجا ختم نمیشود بلکه حفظ سرمایههای خارجی موجود در تجارتخانههای افراد و تبعه خارجی از امور دیگر بر عهده مجاهدین بود که با درستی و صداقت انجام میگرفت به گونهای که انجمن ایالتی آذربایجان، برای گرفتن بهانه از دست دولت روسیه که به بهانه عدم امنیت خارجیان در تبریز را جهت اشغال آن عنوان میکرد گواهی نامه کاملی از مراتب اداری و امنیتی انجمن ایالتی و مجاهدین از تبعه خارجی اخذ نمودند:
«از طرف آقایان سوسیک و شونمان، شرکت آلمانی مستقر در تبریز با عنوان (برلین، هامبورگ، تبریز) در جواب استعلامیه انجمن چنین آمده است:
«- استعلامیه شورای ایالتی از اداره آن انجمن محترم دریافت گردید، شرکت آلمانی که تازه کارش را شروع کرده و در تبریز بنیاد گرفته است بیاندازه سپاسگزار و کاملا از اعمال آن انجمن محترم رضایت داریم، چه در این دوران پرآشوب بلاخیز که در چهارماهه اخیر شهر تبریز را فراگرفته جز مهربانی و آسایش و آسودگی بخش از آنها ندیدیم و پیوسته سپاسگزار رفتار کریمانه آن هیئت شریف خواهیم بود-» (25)
این در حالی است که کنسول روسیه در تبریز یعنی «پوخسیونف» قبلا از غارت مغازهها و حجرههای مردم و مال و دارائی آنها توسط حکام دولتی و حکومتی خبر میداد. (26)
و روزنامه انجمن در این رابطه چنین میآورد : «چه خوب است این زور و بازو را به مدعیان نشان بدهند نه به اهالی بیچاره که به ملاحظه غیرت فطری در این مدت بهر گونه ظلم و تعدی استبداد تحمل کرده است» (27)
اینها نمونههایی کوچک از اقدامات انجمن ایالتی آذربایجان و بازوی عملگرای آن یعنی در مرکز غیبی تبریز» بوده است که البته در سطور بعدی بیشتر به آن پرداخته خواهد شد. مرکز غیبی تبریز تحت ریاست شادروان«علی مسیو» قرار داشت، ایشان ضمن داشتن اطلاعات وافر و فراوان از تاریخ جهان بویژه انقلاب کبیر فرانسه ، که در تمام سخنان و برنامههایش از آن مثالهایی میآورد، نمونه بارز مبارزی است که دارای دکترین خاص خویش بوده است، لذا به جاست که ایشان را تلفیقی از ریاست، مهارت و دانش اجتماعی روز قلمداد کرد:
«ما از خطر نمیترسیم زیرا مستغرق خطر هستیم و راه ما پرخطر است برای هموار کردن شاهراه آزادی باید جانفشانی کرد» (8)
شادروان علی مسیو ضمن توجه به مسائل روز جامعه از اقدامات جدی و پیشگیرانه نیز با کمال میل استقبال میکردند و در این رابطه نیز استدلال آمیخته به عملگرایی خویش را داشتند.
معروف است که در زمان والیگری «مخبرالسلطنه» در تبریز و آذربایجان شخصی «نایب اصغر» نام از تهران مامور قتل اعضای بلندپایه انجمن و مرکز غیبی میگردد اما این عمل وی توسط مرکز غیبی شناسایی شده و نامبرده به قتل میرسد و «علی مسیو» در جواب مخبرالسلطنه که اعتراض میکرد باید قاتل مجازات شود، گفت : «مشروطیت ایت خلیل هم لازم دارد تا پاسخ نایب اصغرها را بدهد»آسایش در گیتی تفسیراین دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا این حرف صدق محض است لیکن یکی دگر هست با دشمن کج اندیش مشکل بود مدارا (30)
«مرکز غیبی تبریز» و تشکیلات «مجاهدین» دارای روزنامهای به نام «مجاهد» بوده است که به مدیریت «سید محمد شبستری» (ابوالضیاء) در تبریز انتشار مییافت، این روزنامه در آخرین شماره خویش «سید کاظم یزدی» از مراجع تقلید» را مورد انتقاد شدید قرار داد و از سوی متعصبان شهر مورد هجوم قرار گرفت و روزنامه تعطیل شد.
«این روزنامه مبارکه که به نام «مجاهد» طبع و نشر میگردد، گفتگو خواهد کرد از راه و رسم اجراء آئین مشروطیت که مبنای آن بر شرع شریف و دین حنیف است. (32)
در اینجا ضرورت دارد که به مباحث مطرحه در این روزنامه نگاهی گذرا داشته باشیم، از جمله مسائل مهم مطروحه در آن که با ظرافت و دقت نظر خاصی به آن پرداخته شده است «لزوم تاسیس مدارس» در تبریز و پیگیری تاسیس «دارافنون» در تبریز میباشد، «مجاهد» معتقد است : «امید است از فزونی علم بامراض باطنی و ظاهری ایرانیان معالجه به عمل آید خاصه که در این موقع اهل آذربایجان ساعت بساعت مجّد و ساعی هستند که خود را از ورطه بی علمی نجات داده هرچه زودتر چاره به درد خود نمایند» (33)
جامعه آنروزی آذربایجان علیالخصوص تبریز در آتش فرقه و دستهبندی مذهبی میسوخت و بودند کسانی که آنرا دامن میزدند زیرا میتوانستند از آب گل آلود ماهی بگیرند و به مقاصد خویش برسند زیرا قدرت در جمع بوده و این منافی مرام و عقیده و اهداف پلید آنها بوده است، «مجاهد چنین اظهار نظر میکند «پس سبب چیست که اکنون فرقه فرقه شدهاید برخی شیعه بعضی سنی، یکی کریمخانی، یکی اصولی یکی جبری و دیگری تفویضی میباشید و حال آنکه میبایستی همه محمدی و اسلام باشد» (34)
«اگر کسی حال حاضر تبریز را ببیند هرگز گمان نمیکند که این تبریز همان تبریزست که مقر حکومت آذربایجان بوده بلکه یک محشر اموات متحرک میبیند» (35) بر این اساس مرکز غیبی تبریز معتقد است که «مهماتی که در حال حالیه به طور اهم و بدرجه الزام در مملکت ما باید باشد و اقدام گردد و بدون آن وطن ما در شرف هلاکت و پایمال شده است چنانکه تابحال مکررا تذکار شده ابدا به گوش قبول اولیای دولت و وکلای ملت شهر فرو نرفته، مجددا ناگزیریم که به حضور عموم وطن خودمان برسانیم اقلا ناچاریم که بلدیه را تعیین نموده و ترتیبات آنرا دایر نمائیم که اداره نظمیه و پلیس و تامینات شهر و انتظام اصوات ملک و ملت تماما بسته به تاسیس اداره بلدیه است» و بر این اساس است که انجمن ایالتی با راهکارهای ارائه شده از سوی مرکز غیبی تبریز دست به اقداماتی در این باره میزند و قانون ایالتی را به منصه اجرا میگذارد :
سواد قانون ایالتی است که محض اطلاع عامه در هر نمره چند سطر درج میشود.
قواعد کلیه : فصل اول :
1) مقصود از تاسیس بلدیه حفظ منافع شهرها و ایفای حوائج اهالی شهرنشینی است
2) امور راجع به بلدیه از قرار به تفصیل زیر است : اولا: اداره کردن آنچه اهالی شهر برای اصلاح امور بلدیه به موجب قانون میدهد.(37) ثانیا: ساختن و پاک نگه داشتن کوچهها و میادین و خیابانها از پیاده رو و کالسکهرو و باغهای عمومی و مجاری میاه و زیرآبها و پلها و غیره و روشن کردن شهر و تقسیم آبهای شهر.
ثالثا: مراقبت در رفع تکدّی و تاسیس دارالمساکین و دارالحجره و مریضخانهها
رابعا: مواظبت در اینکه معابر شهری موافق نقشه معینی باشد و اقدامات مقتضیه بر ضد حریق و سایر بلیات سموی و ارضی بعمل آید. (38)
خامسا : بیمه ابنیه متعلق به شهر از حریق
سادسا : معاونت در تکثیر معارف و مساعدت در دایر کردن کتابخانهها و قرائتخانهها و حوزهها و حفظ و مرمت مساجد و مدارس و ابنیه عتیقه
سابعا : مساعدت با دولت در ساختن بازارها و نمایشگاههای تجارتی و کلیه مراقبت رواج حرفت و تجارت شهر و دائر نمودن محل تشخیص اسعار و معاهدات عمومی (39)
3) وجوهیکه اهل شهر برای معارف بلدیه میدهند باید به حکم قانون باشد
4) حاکم شهر باید مراقبت نماید که اقدامات بلدیه مخالف با نظامنامه نباشد. (40)
آذربایجان در این زمان (مشروطه و مقاومت تبریز) به دلیل مقاومت در برابر قوای استبدادی و حکومت جابر محمدعلی شاهی به کلی از یاد رفته بود، فتنه اکراد و تهاجم عثمانیها وضع را به گونهای رقت آور در آورده بود. روزنامه مجاهد در برابر این عکسالعملهای وحشیانه دربار و فرصتطلبیهای همسایگان و سایر عوامل مزاحم امنیت وضع «حبالوطن منالایمان» (41) را اتخاذ میکند و در پاسخ به تجاوزات عثمانیها معتقد است «ما مشروطه شدهایم این قبیل کارها نباشد» و تنها راه چاره آن نیز «ایجاد سرباز ملی است زیرا لزوم آن به اثبات رسیده است، (مجاهدین) در این امر حاضریم به شرط اینکه حکومت جلیله نیز در این باب با ملت همدرد و همفکر باشد»(43)
و در پایان این بخش روزنامه «مجاهد» معتقد است «اگر وزراء و افراد مسئول از اوضاع سرحد با خبرند اگر میتوانستد البته از فرستادن قشون و پول، تا حال فرستاده بودند البته نتوانستهاند در اینصورت دست نباید روی دست گذاشته منتظر کمک ایشان باشیم، چنان گمان کنیم که آذربایجان مملکتی است مستقل و دشمنی باو روی کرده است. چاره چیست؟ باید اندیشید و راه دفاع را فراهم آورد»
نوشته شده توسط محمد عزیزی منبع: سایت رضا همراز
منابع در منبع اصلی قید گردیده است .