آذربایجان

پرچمدار دموکراسی ، پیشگام توسعه

آذربایجان

پرچمدار دموکراسی ، پیشگام توسعه

ترکها و ایران (۶)

شونیست ها چه ها کردند!

• سوادآموزی به زبان های غیر فارسی ممنوع شد.

• حتی سخن گفتن به این زبان ها نیز در مواردی

شونیست ها چه ها کردند!

شونیستها برای نابودی ملت های دیگر چه ها که نکردند؟!

• سوادآموزی به زبان های غیر فارسی ممنوع شد.

• حتی سخن گفتن به این زبان ها نیز در مواردی با محدودیت مواجه گشت.

• چاپ و نشر کتاب های غیر فارسی در رسانه های جمعی ممنوع شد.

• انواع تحقیرها و توهین ها علیه ملت های غیر فارس شروع شد.

• موسیقی ملت های غیر فارس با محدودیت های فراوان مواجه گشت.

• تاریخ ملت های مختلف تحریف شد و ترک و عرب را نیز اقوام مهاجم غیر ایرانی و عامل عقب ماندگی ایران معرفی کردند.

• با تئوری های مختلف سعی در تحقیر تاریخ و زبان این ملت ها برآمدند.

• مبداء تاریخ را به زمان هخامنشیان تغییر دادند و تمدن های قبل و بعد از آن را کمرنگ تر و تحریف کردند.

• اقدام به بزرگنمایی و جعل تاریخ تمدن پارس و آریایی کردند.

• از لحاظ اقتصادی توجه به مناطق غیرفارس کمتر شد.

• اقدام به تغییر اسامی شهرهای غیرفارس کردند.

• اندیشه برتری قوم فارس را با برچسب های مختلف تجزیه طلبی و کمونیست بودن و جاسوس بیگانه بودن و غیره مورد انواع اذیت ها و تهدیدها قرار دادند.

• با فرستادن مسئولین دولتی فارس به مناطق غیرفارس، سعی در کنترل این مناطق داشتند.

• با فرستادن سپاهیان دانش فارس زبان به مناطق غیرفارس زبان و بالعکس، سعی در استحاله قومی داشتند.

• مهاجرت های اجباری جهت تغییر بافت عمومی ایران را حمایت می کردند.

• سعی در تغییر ترکیب بومی نیروهای نظامی هر منطقه داشتند.

• به سرکوب های خونین مناطق مختلفی نظیر آذربایجان ترکمن صحرا، کردستان و خوزستان پرداختند.
• انواع کتب و نوشته های ضدملت ها، نظیر شاهنامه را ترویج و تبلیغ کردند.

• سعی در شناساندن کشور ایران بعنوان سرزمین پارس یا پرشیا بعنوان موطن فارس زبانان داشتند.
• نامگذاری غیرفارسی بر روی کودکان را سخت و حتی غیرممکن می کردند.
• با تقسیم بندی ها و نامگذاری های متفاوت مناطق غیرفارس نظیر آذربایجان ( به آذربایجان غربی و شرقی و زنجان و همدان و اراک و امروزه اردبیل و قزوین ) و عربستان ( به خوزستان)، سعی در نابودی نام ملت های غیرفارس داشتند.

• ملت های مختلف ایرانی غیرفارس را قوم، قبیله، عشیره، خرده فرهنگ و اقلیت نامیدند.
• زبان های غیرفارسی را لهجه و گویش نامیدند.

• به اختلاف داخلی بین اقوام دامن زدند.

• ارتباط ملت های غیرفارس با همزبانان خود در ماورای مرزهای ایران را با انواع تهدیدها مواجه کردند.
• آماری مخدوش از جمعیت ملت های غیرفارسی اعلام کردند.

• و دهها ظلم و جنایت دیگر.

 شروع تحقیرها

مقارن با سرکار آمدن رژیم نژادپرست پهلوی نوشته زیر در روزنامه سلامت چاپ گیلان درج می گردد: « مقصد از خلع احمدشاه، نه اینکه تبدیل اصول نظام به جمهوریت بود، نه، نه، نعوذبالله، بلکه تعویض طایفه قلدرآسای قاجاریان ترکی به سلاله طاهره نجیب پهلوی فارسی بود.»( منبع 31 ).
تحقیرها در این دوره شروع می شود. مستوفی – استاندار دست نشانده حکومت پهلوی در آذربایجان- از سرشماری در آذربایجان به خرشماری تعبیر می کرد و با جمله معروف خود، اندیشه تبعیض گرایانه سیستم نژادپرست پهلوی نسبت به آذربایجانی ها را عیان می سازد: « آذربایجانی ها ترکند! یونجه خورده و مشروطیت گرفته اند، حالا نیز کاه می خورند و ایران را آباد می سازند». محمودافشار – تئوریسین مزدور دربار که هیچ حقی را برای ترکان کشور قائل نبود و حتی با 5 دفیفه آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاه ها مخالفت می کرد، پیشنهاد مدرسه های مادرانه در آذربایجان را مطرح می کند. جوادشیخ الاسلامی تئوریسین دیگر در تکمیل نظرات محمودافشار طرح جدا کردن اجباری نوزادان شیرخوار آذربایجانی و نگهداری آنها در شیرخوارگاههای مخصوص که تا هفت سالگی تماس با والدینشان نداشته و کلامی از آنها نشنوند تقدیم دیکتاتور زمان خود می کند ( منابع 14و20 ).
محسنی رییس فرهنگ استان آذربایجان می گفت: « هرکس که ترکی حرف میزند، افسار الاغ به سر او بزنید و او را به آخور ببندید...»( منبع 40 ).

ذوقی، رییس فرهنگی که بعد از محسنی به آذربایجان آمد، صندوق جریمه ترکی حرف زدن در دبستان ها گذاشت تا هر طفل دبستانی آذربایجان که جسارت ورزیده و ترکی صحبت کند، جریمه شود.

تئوریسین ترک خودباخته- احمدکسروی- نیز در این زمان دست بکار میشود و تئوری ساختگی زبان آذری یا زبان باستانی آذربایجان را ارائه می کند و طبق آن، با کشف چند روستای غیرترک زبان در آذربایجان، مدعی می گردد زبان بومی آذزبایجان، آذری یا لهجه ای از فارسی بوده که در دوران مؤخر در اثر حمله ترکان و مغولان، زبان ترکی به آنها تحمیل شده است. این تئوری که به نقد آن خواهیم پرداخت بعدها دستاویز تئوریسین های مزدور دیگری شده است تا به آن شاخ و برگ دهند و زبان ترکی را زبان تحمیلی بنامند.

همراستا با این سیاست، جوک سازی علیه ملت های غیرفارس و ملت ترک شدیدتر می گردد. اقدامی که اگرچه در عامه مردم با نیت خاصی انجام نمی پذیرد، ولی در پشت پرده حمایت می شود. اقدامی پلید که تا امروز نیز با ظهور دلقک هایی چون ماهی صفت (مستر بین) ادامه پیدا می کند.

 

شروع تحریف ها

همانطور که نوشته شد، با ظهور نظریه پردازان وابسته ای چون کسروی و محمود افشار و شیخ الاسلامی و ... تحریف های تاریخی علیه اقوام غیرفارس و نظریه های نژادپرستانه به نفع طبقه حاکم و ملت فارس، شروع شد.

آنها قصد داشتند و دارند چنین تلقین کنند که صاحبین اصلی ایران فقط ملت فارس است و ساکنین این منطقه از دیرباز از نژاد برتر پارس یا آریا بودند و برای توجیه وجود دیگر ملت ها در ایران یا زبان آنها را در حد گویش و لهجه فارسی تقلیل می دهند (مانند کردی و لری و بلوچی و حتی بعضاً خود ترکی!) و یا زبان هایی معرفی می کنند که در اثر حمله خارجیان به مردم منطقه که اصالتاً آریایی بودند به آنها تحمیل شده است (مانند زبان ترکی و عربی)!.

تحریف های این دوره دو محور عمده داشت:

 بزرگنمایی تاریخ و فرهنگ و زبان ملت فارس و خردکردن هویت دیگر ملت های ساکن ایران. در راستای اولین محور تئوری ها و جعلیات باستان شناسان غربی که در حال کندوکاو تپه های باستانی ایران بودند، به داد تئوریسین های شونیست داخلی رسید.

 آنها قصد داشتند تاریخ ایران را محدود به دوران هخامنشی، ساسانی و اشکانی کرده و دوران تمدن های باشکوه ماقبل آن و دوران حکومت های ترک و اسلامی بعد از آن را کمرنگ تر جلوه دهند!. به گونه ای مشکوک کورش و داریوش را تقدیس و پرستش می کردند! سرمایه های هنگفت جهت بزرگنمایی این برهه از تاریخ ایران تحت نام جشن های 2500 ساله صرف می شود و حتی مبداء تاریخ نیز به ابتدای حکومت هخامنشیان تغییر داده می شود!

شروع به تبلیغ نژاد ساختگی آریا و منزه نشان دادن این نژاد که تا آن تاریخ برای ملت های ایرانی مجهول بود، کردند. از طرفی نیز ترک ستیزی و عرب ستیزی و اسلام ستیزی را در برنامه کار خود قرار دادند. اعراب و ترکان را دشمن ایران و ایرانی و نابودکننده تمدن ایران معرفی کردند و گاه زبان مهاجمین! ( منابع 22و26 ).

نژاد آریا و هخامنشیان

آرتور گوبینو (سفیر فرانسه در ایران) در کتاب " گفتگو در باب نژادهای بشری" (1853-1855) مینویسد: «میان اشراف و مردم عادی اختلاف نژاد وجود دارد. اشراف اروپایی همه از نژاد آریایی یعنی نژادی که برحسب طبیعت، برتر، مسلط و تمدن ساز است، منشعب می شوند. بنابراین حق حکمرانی و استفاده از امتیازات (نامشروع) را دارند».

گوبینو با این تئوری تلاش کرد تا با توسل به افسانه نژاد آریایی و برتری این نژاد، نابرابری اجتماعی میان طبق اشراف با سایر طبقات جامعه را توجیه نماید و از ایده او می توان سرنخ علت ابداع افسانه آریا را کشف کرد ( منبع 22 ).

این تئوری پردازی گوبینو و هم مسلکان او مقارن بود با کشف کلمه آریا (به معنی شورش، شورشی و شورش کردن) در کتیبه های هخامنشی و تحریف آن به مفهوم یک نژاد (توسط شارپ و کنت) و مطرح شدن تئوری زبان های هند و اروپایی توسط ویلیام جونز (1786). پیوند این تئوری زبان شناسی که خود با اشکالات بنیادی مواجه بود-که امروزه بر اکثر زبان شناسان عیان است- با ایده برتری نژاد آریایی این نظریه را پیش کشید که متکلمین زبان های هند و اروپایی از نژاد برتری بنام آریا، سرچشمه می گیرند (یعنی معادل قرار دادن مجموعه ژنتیکی و مجموعه زبانی!) و این تئوری قلابی، دستاویز استعمارگران گشت تا نسل کشی های قرن 20 را ترتیب دهند.

ناصرپورپیرار - تاریخ نویس انقلابی معاصر- در سری کتاب های نگاهی به تاریخ ایران ( منبع 21 ) با مدارکی دقیق، پرده از یک تؤطئه تاریخی بر می دارد و تاریخ نویسان و باستان شناسان شونیست ایرانی را که اکثراً هنری جز بازنویسی و تواشیح نویسی تاریخ ساخته و پرداخته غرب ندارند، آنچنان شوکه می کند که در جواب تئوری های انقلابی او جز بد و بیراه، حرفی برای گفتن ندارند!

در این کتب جدیدالانتشار باستانشناسان و تاریخدانان غربی، متهم به جعل تاریخ برای ایران می شوند. طبق تئوری ناصرپورپیرار، تاریخدانان غربی با یک سری اقدامات مشکوک و هماهنگ قصد دارند هخامنشیان را از غارت و تجاوزی که منجر به نابودی تمدن های ایرانی قبل از خود شدند، تبرئه کنند.

در این کتاب ها با مدارکی قوی نشان داده می شود که هخامنشیان نه تنها نجات بخش ملت های منطقه نبودند بلکه حتی در خود کتیبه های هخامنشی دائماً به نارضایتی های ملت های تحت سلطه هخامنشیان و سرکوب های وحشیانه توسط این حکومت اشاره شده است.

هخامنشیان نه تنها ایرانی الاصل نبودند، بلکه قومی خونریز بودند که قوم یهود برای نجات اسیران خود در بابل آنها را اجیر کرده بود! آنچه از آن بعنوان قانون حقوق بشر کوروش نام برده می شود نیز چیزی نیست جز حق و حقوقی که برای یهودیان قائل بودند و نه دیگر اقوام. تورات بهترین شاهدی است که از خادمین قوم یهود، یعنی کوروش و داریوش سخن می گوید. هخامنشیان با تدبیر و سرمایه یهود، سلطه خود را بر دیگر ملت ها گسترش می دهند و آنچه امروز همچون تخت جمشید، بعنوان شاهکارهای دوران هخامنشی در بوق و کرنا گذاشته می شود، حتی به تصریح خود سنگ نوشته های هخامنشی چیزی نیست جز گلچینی از هنر و معماری دیگر ملت ها. در این کاخ ها حتی علامتی را نمی توان یافت که بتوان آن را هنر آریایی یا هخامنشی معرفی کرد.

تخت جمشید که بر خرابه های معابد تمدن عظیم ایلامی بنا شده است، بنظر می رسد که تقلیدی ناشیانه از دیگر تمدن ها و بخصوص معابد یهودی باشد. اما می بینیم که مورخان غربی و اذناب ایرانی آنها سعی در پنهان کردن و حتی تخریب آثار تمدن ایلامی و دیگر تمدن های نابود شده توسط هخامنشیان را داشته، در حالی که قداستی غیر معمول و استثنایی توأم با افسانه پردازی برای هخامنشیان قائلند.

 آنها می خواهند ملت فارس را مذبوحانه امتداد نژاد ساختگی آریا و وارثین تاج و تخت هخامنشیان معرفی کنند! غافل از اینکه چنین نیست و ملت فارس نیز باید همپای دیگر ملت ها به آتش افکار نژادپرستانه بسوزند و گرفتار مالیخولیای آریا گرایی و باستان پرستی شوند!

 آری این است تمدن باشکوه هخامنشی با نژاد پاک آریایی اش! دروغ هایی که تاریخ نویسان مزدور غربی برای ما ساخته اند تا ملتهای منطقه را تحقیر کنند و یا به جان همدیگر بیاندازند! حکومت ظالم هخامنشی با آمدن لشگر نجات بخش اسکندر از صحنه ایران محو می شود و جای خود را به کلنی های دست نشانده یونانی در ایرانی می دهد که مورخان غربی و نشخوارکنندگان آنها با تحریفات و جعلیات فراوان قصد دارند پادشاهی های اشکانی و ساسانی را در این دوره علم کنند! توضیحات در این موارد، بحثی مفصل می طلبد و در این مختصر نمی گنجد و خواننده را مصرانه دعوت به مطالعه تاریخ صحیح ایران باستان می کنیم ( منبع 21 ).

این بود مختصری از تاریخ شروع باستان گرایی و آریاگرایی در ایران، اندیشه ای که رضاشاه را در دوران جنگ جهانی دوم به سمت هیتلر، دیوانه نژادپرست قرن سوق داد.(6)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد