رامشگران بینشان
احسان ضیایی
خسته از کار روزانه به منزل میروی که در میانه راه صدایی آشنا توجه تو را به خود جلب میکند. صدای یک ترانه قدیمی یا موسیقی آشنا، صدا نه از پخشکننده موسیقی درون جیب تو است و نه از اتومبیلهایی که با سرعت غروبی خیابان را طی میکنند. /b>
متنی که در زیر میآید جواب اعتمادی است که مردم ایران 33 سال پیش به وعده هایی انچنینی کردند :
به این اکتفا نکنید که ما آب و برقتان را مجانی می کنیم .
ما ، هم این دنیا و هم آن دنیای شما را آباد میکنیم .
خوب که دقیق میشوی صدای موسیقی را از میان انبوه جمعیت رد میزنی و جلوتر که میروی کودکی را میبینی که آکاردئونی زهوار در رفته را بر گردن انداخته و در حال نواختن است و هرازگاهی با همان صدایی زیر کودکانهاش ابیاتی از تصنیف یا ترانه را میخواند.
نوازندگی دورهگرد یکی از متداولترین روشهای تکدیگری در جهان است. هرچند در غرب با نامی محترمانهتر نوازندگان دورهگرد را میخوانند و «هنرمند خیابانی» میخوانندشان. در تهران دیدن کودکانی که موسیقی مینوازند تا بلکه خاطرهای در رهگذری زنده کنند و پولی هرچند ناچیز بگیرند، کار دشواری نیست. کافی است در ساعات اولیه شب و عصر سری به میادین اصلی شهر بزنید تا دست کم یک یا دو نوازنده خردسال دورهگرد را ببینید.این کودکان در زیرمجموعه «کودکان خیابانی» و «کودکان کار» طبقهبندی میشوند. طبق تعریف پیمان جهانی حقوق کودکان که در سال 1988 در مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح شده و 191 کشور جهان به آن پیوستند، کودک کسی است که کمتر از 18 سال داشته باشد. این کنوانسیون کودک را واجبالتعلیم دانسته و دولتها را موظف به تامین آموزش ابتدایی رایگان برای کودکان میکند طبق تعریف صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل، یونیسف، واژه کودک خیابانی بر کلیه افراد کمتر از 18سال اطلاق میشود که در خیابانها از طریق تکدیگری، بزهکاری و اشتغال به مشاغل کاذب فصلی ادامه زندگی میدهند. یونیسف کودکان خیابانی را به دو دسته تقسیم میکند: دسته اول که شبها به خانه و نزد خانواده خود بازمیگردند و دسته دوم که شبها را نیز در خیابان، پناهگاههای عمومی یا اماکن عمومی به صبح میرسانند. گروه دوم بیش از دیگر کودکان خیابانی در خطر انحرافات اجتماعی قرار دارند. کودک خیابانی از نظر سازمان تامین اجتماعی ایران، افراد 7 تا 8ساله هستند که ایرانیالاصل بوده و دارای شغل کاذب و بیبهره از آموزش باشند. بچههای خیابانی به چهار دسته «کارگران خیابانی»، «ولگردان»، «متکدیان» و «بزهکاران» تقسیم میشوند. کودکان نوازنده در زیرمجموعه متکدیان خیابانی قرار میگیرند. تقریبا هیچکس به خاطر هنر یا خلاقیت این نوازندگان بینشان به آنها پول نمیدهد. عامل پرداخت پول به نوازندگان کودک خیابانی همان عاملی است که افراد را وادار به پرداخت پول به متکدیان میکند. عواملی چون ترحم، صدقه، ترس از عقوبت بیتوجهی به نیازمندان و عواملی از این دست. فروپاشی خانواده، فقر و مشکلات اقتصادی و بیسرپرستی مهمترین عوامل سوق داده شدن نوازندگان کوچک به خیابانها است. هیچ آمار قابل اطمینانی از تعداد کودکان خیابانی ایران در دست نیست. پرسش از تعدادی از این کودکان خیابانی نشان میدهد که تقریبا هیچ یک از آنها موسیقی را به صورت کلاسه شده فرا نگرفتهاند. بزرگترهایشان نیز خود نوازنده دورهگرد هستند و این آهنگها را به صورت کاملا طوطیوار به کوچکترها یاد دادهاند.
آکاردئون نواز کوچک
ساعت هشت و سی دقیقه شب در خیابان ولیعصر به همراه برادر کوچکترش آکاردئون رنگ و رو رفتهای را به گردن انداخته است و سعی میکند تا آهنگهایی را برای رهگذران بنوازد. مثل همه کودکان ساده است و وقتی که مطمئن میشود هزینه فرصت گفتوگوی کوتاه باما را میگیرد، حاضر میشود چند دقیقهای به حاشیه میدان ولیعصر بیاید. اسمش را رضا میگوید و در پاسخ به اینکه نام خانوادگیش چیست تنها تکرار میکند «رضا، رضا دیگه!» برادرش نیز مصطفی است آکاردئون نوازی را از برادر بزرگتر که حالا در کفاشی کار میکند، فرا گرفته است. در مجموع چهار آهنگ را میتواند بنوازد. انگشتگذاریهایش روی کلاویههای آکاردئون کاملا نشان از یادگیری غیر اصولی دارند. سیر هنرنماییاش میدان ولیعصر تا خیابان دکتر فاطمی است. خودش میگوید روزانه 10 تا 12هزار تومان از مردم پول میگیرد. پولها در جعبه مقوایی که دست برادرش است، ریخته میشوند و البته اسکناس درشتی اگر بگیرند از بیم سرقت در جیب رضا قرار میگیرد. به تجربه دریافته است که در پیاده روی غربی میدان ولیعصر پول بیشتری در میآید. خانهاش را حوالی جاده خاوران آدرس میدهد و با مترو به میدان شوش و محل کار بردار بزرگترش میرود تا به خانه بروند. پولهای حاصل از پنجههای کوچکش را هم به برادر خود میدهد. کتک خوردن از نوازندگان دورهگرد بزرگسال بخش بزرگی از خاطرات کودکانهاش را اشغال کردهاند تا کلاس دوم ابتدایی بیشتر درس نخوانده است و برادر کوچکترش اصلا به مدرسه نرفته است. جای ثابتی برای تکدیگری هنری ندارد و هر چند وقت یکبار برادرش او را به جایی که مشتریان بیشتری دارد، میفرستد. از قیمت آکاردئون و اینکه از کجا آمده است نیز خبر ندارد. این ساز ناکوک را هم برادرش به او داده است.
پشت در تالار وحدت
کنسرت موسیقی به پایان رسیده است و جمعیت در حال خروج از تالار وحدت هستند. ساعت 11 شب را هم رد کرده است. سه کودک شش تا 10ساله درست مقابل در خروجی معرکه گرفتهاند. هنوز به در نرسیدهای که صدای آواز یکی از آنها را به همراه صدای تمپویی ناشیانه میشنوی که دارد ترانهای را میخواند. جلوتر که میرود حالا دو کودک دیگر را هم میبینی که با نوای تمپوو آواز میرقصند. اسکناسهای مچاله شدهای هم جلوی پای کودک خواننده و نوازنده روی هم انباشته شدهاند. ربع ساعتی بعد تالار وحدت تخلیه شده و کودکان نیز آرام میگیرند و عرق کرده به جمعآوری اسکناسها میپردازند.
این سه کودک کارشان را تخصصی کردهاند! آنها به جای دوره گردی روبهروی مکانی همچون تالار وحدت و تئاتر شهر را برای کاسبی کاذب خود برگزیدهاند.
برگرفته از: ttp://www.donya-e-eqtesad.com