آذربایجان

پرچمدار دموکراسی ، پیشگام توسعه

آذربایجان

پرچمدار دموکراسی ، پیشگام توسعه

آذربایجان دروازه شرق

آذربایجان دروازه شرق 

آذربایجان را دروازه مشرق زمین نامیده اند و این سخن حاکی از اهمیت سوق الجیش این خطه می باشد. این موقعیت حساس سبب گردیده که آذربایجان محل وقوع رخدادهای بسیار تاریخی گردد

آذربایجان از مناطق زرخیزی است که یکی از تمدن های باستانی و درخشان بشریت در آن تکوین یافته است. به گمان قوی، این خطه توام با اراضی حاشیه مدیترانه و شمال آفریقا ، مناطقی بودند که نیاکان بشر در آنجا زندگی کرده اند و در این نواحی، انسان به صورت یک واحد اجتماعی تشکل پیدا کرده است.   

.

جای جای آذربایجان، هر کدام نمایشگاه تاریخ، فرهنگ،علم و ادب و هنر چندین هزار ساله این مرز و بوم است.

این خطه کانون ظهور زردشت پیامبر داهی و اندیشمند بوده که شاگردانش معلمان سقراط و فیثاغورث بودند و اقوام این دیار اندیشه و مدنیت ، نه تنها مربیان اقوام مهاجری بودند که از سرزمین های دوردست به این خطه آمده و تحت تاثیر مردمان متمدنش قرار گرفتداند، بلکه دیگر ملل جهان نیز وامدار تمدن های درخشان آن بوده اند.

 .

آذربایجان محل پیدایش کشاورزی و دامداری بوده و مردمانش و در ایجاد سیستم کار اجتماعی و تغییر بافت جامعه از نظام مادرسالاری به پدرسالاری سهیم بوده اند.

 .

در دوران پیش از ظهور اسلام، قرن های متمادی آذربایجان، محل زندگی اقوام بافرهنگی بوده که خالق تمدن های پیشرفته ای بوده اند که زبان شان از گروه زبان های اورال آلتاییک و یا التصاقی بوده است

 پس از ظهور اسلام نیز اکثریت قریب به اتفاق سلسله های حاکم را ترک ها تشکیل داده اند.

پذیرش دین اسلام از سوی آذربایجان ها ، صفحه نوینی را در تاریخ این منطقه ورق زد و سرنوشت و هویت این مردمان را تغییر داد.

سرزمین پهناوری که از قرنها و بلکه هزاره ها پیش از این مسکن اقوام ترک بوده است.
۱- آذربایجان گاهی در زبان عوام همزه آذربایجان تبدیل به «ها» شده و «هاذربایجان» تلفظ می شود
۲- آذربابیجان و اذربیجان در عربی
۳- آذربایغان در سریانی
۴- آذربیگانون و آذربایگانون در یونانی بیزانس
۵- آذربایاقان و آذربادگان در ارمنی
۶- آذربادگان یا آذربایگان در آثار کهن فارسی کلاسیک
۷- آتروپاتنه در یونانی
۸- آتورپاتکان در زبان پارسی میانی (پهلوی)
۹- و تلفظ های دیگری از قبیل آتروپاتس در آثار استرابن ،و…
. 

آنهایی که پیدایش این نام را با آتش و آتشکده در این سرزمین مرتبط می دانند. این گفته بیشتر در آثار مورخان دوره اسلامی آمده است.  

از جمله طبری می نویسد:( آتش خانه های عجم آنجا بودی و عجم آتش را آذر خوانند به زبان پهلوی، از بهر آن آذربایگان می خوانند که در اصل آتش های عجم آنجا داشتندی و پرستیدندی) . 

یاقوت حموی هم می نویسد:( اذر در پهلوی آتش و بایگان به معنی نگهبان است. چون در آنجا آتشکده بسیار بوده ، چنین نامیده شده است. شارل لبول فرانسوی می نویسد: «پرستش این عنصر (آتش) که معبود بزرگ ایران بود در هیچ جا به اندازه آذربایجان باستانی تر و پابرجاتر نبود، همین هست که به این سرزمین نام آذربایجان داده است.  

تاریخ پژوهانی همچون باتولومه و بوگیولیوبوف نام آذربایجان را ساخته شده از آثار آذر خدای آتش در اوستا می دانند.در حالی که سیدوف زبانشناس مشهور ترک بر این باور است که مادام که تاریخ پیدایش واژه آذربایجان ، مفهوم و مضمونش، اتحادیه قبیله ای آفریننده این واژه اندیشه های اجتماعی ، سیاسی مردم این سامان در ادوار گذشته، به اندازه کافی آموخته نشده باشد. تحقیقات معمولی راه به جای نخواهد برد چرا که در ترکیب واژه آذربایجان با بینش های اجتماعی اساطیر و جهان بینی ساکنان این سرزمین پیوند تنگاتنگ دارد. وی کلمه آذربایگان را به که بعد ها تبدیل به آذربایجان شده ، متشکل از اجزای آذ-ار-گان می داند و آنها را چنین معنی می کند:
آذ : در لغت بع معنی اغور و نیت خیر و نامه طایفه ای ترک زبان نیز بوده است.
ار : دارای منشا ترکی و به معنی فرد، انسان، مرد و جوانمرد است . 

 .

 این واژه به صورت پسوند به واژه های دیگر چسبیده ، آنها را تبدیل به نام قبایل و طوایف و اقوام می کنند.  

به عنوان مثال آو – ار(آوار = دسته ای از ترکان) و قاج + آر(قاجار = دسته ای از ترکان)
بای: بای ، بی ، بیک،بیگ ،بگ، به معنی توانگر ، رئیس قبیله ، حاکم و…
گان : در زبانهای ترکی با قبول تغییرات آوایی دارای معانی زیادی چون پدر ، خاقان، و… می شود
آذر : آذ + ار در زبان ترکی به معنی مبارک و میمون و نیز سرخ گونه است. 

گویا با این کلمات خورشید را اراده می کردند. زیرا که خورشید خلاق و مبارک و حرک بخش پنداشته می شده است. 

 آذر نام خدای سعد و خیرخواهی نیز بوده که قبیله یا اتحادیه قبیله ای خویشتن را به نام خدای خویش می نامیده است.  

اکنون با توجه به مراتب مذکور، آذربایگان یعنی آذ – ار – بای – گان بنا به دریافت سیدوف به معنی پدر توانگر انسان آذ و به عبارت دیگر به معنی پدر توانگر مبارک می باشد. گفتنی است که نظر سیدوف مورد قبول اکثر نویسندگان و محققان ترک می باشد.منبع : نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران
تالیف: محمد رحمانی فر
  

http://historyofiranianturk.wordpress.com/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد